غمی که زبان ندارد
بدترین غم دنیا ست
مثل موجها که ظهرها غمگین اند
مثل والها که عصر
یا مثل دریانوردهایی برهنه
که کوسه پایشان را خورده
غمی که زبان ندارد
بیصدا بزرگ میشود در آدم
و بیصدا آدم را
از گلویش گرفته
فشار میدهد آدم را
غمی که زبان ندارد
صبردارترین غمها ست
مثل خورشید
صبر میکند
دست و پا بزنی
خسته گردی
بمیری
[+] --------------------------------- 
[0]