Forty-five minutes
اولش می گفتند
دستهاش احتمالن
فقط دستهای لاغرش
و ناخنهای تشنهاش لابد
اولش میگفتند
احتمالن رفته شمال
- کی میداند
کجا چگونه می رود دست دختر بازیگوش
دست دختر بازیگوش
چشمهای خودش را دارد
گاهی توی موهای آدم است
زمانی توی هر کجا بدتر
حواسش نیست
نمی پرسد که
کجا بروم؟
یا چه جور دوستتر داری؟
اولش میگفتند
جزر است
هر کجا رفته بر میگردد
با تمام قایقهاش
با تمام کشتی و پرتغالیهاش
و نهنگهای بیخیالش باز
تشنه
توی آفتاب میخوابند
اولش میگفتند
احتمالن
شب نگشته
برگشته
مرد پیر
ماه را نشانم داد
"ببین پسرم
رفتن و آمدنهای دریا از ماه است
ماه میآید
ماه میتابد
ماه برمیگردد
ماه میآید
ماه میتابد
بر میگردد"
ماه رفته بوده
دریا را
برده بوده با خود
لابد
و چند تکه ماهی
گیر کرده بوده
لا به لای سنگ
[+] --------------------------------- 
[0]