دلم برای خودم خیلی می سوزد
برای دکولته هام
دریا پر از کشتی است
مردهای خسته دارد
دردهای
دست های بی دلیل سرد
دست های انگشتردار دارد
خنده دار
زخم دار
جواهر دار
دلم برای خنده های بی دلیل خودم می سوزد
برای خنده های غمگین مردم
برای شعرهای ننوشته ی دریانوردها
تاکسی ها
تورها
خیلی عمیقن سخت است
که آدم برای تمام شمال های دنیا ژیلا باشد
برای تمام گردنی ها سر
برای تمام آبهایشور
تشنگی
خیلی عمیقن سخت است
با کفش پاشنه توی گل های لندن یا
با دستهای گل آلوده در
پاریس
خیلی عمیقن
جنده بودن
شبیه نبودن سخت است
خیلی عمیقن
شبیه دنیا نبودن
و تشنه ی دنیا بودن
سخت است
[+] --------------------------------- 
[0]