کشتماش
چاق و تنها و غمگین
در مقابل دوربین مردم
ایستاده بود
کشتماش
گرماش بود
در حوالی یقه ها
و سرخ و سفید
نبودن آفتاب
آزوارش می داد
روسها
لخت تر زیبا هستند
روسها
قدبلند و خوشتیپ و پوشکین اند
و من
من تفنگ داشتم
شش گلوله برای کشتن پوشکین کافی است
برای کشتن تمام مردم کافی است
و درد
شکاف درد از پشت
هر کسی را خواهد کشت
و هر کس تنها
برای کشتن هر آدم چاقی
فرصت اندکی دارد
برای گرفتن دستها به بالا
برای گفتن چیزهای کس شر
برای رگبار خوردن
خیس شدن
عین بی شعور ها
و در خود غلطیدن
عیسی به من نگاه کرد
عیسی
مرا
از واضحات در چشمهای خودم می دید
عیسای چاق
نگاه کرد
مبهوت عیسای چاق
به جای گلوله های روی دیوار
ودرد بی دلیل ناشی از نفس تنگی
به نیزه ي ضخیم در میان سینه اش نگاه کرد
[+] --------------------------------- 
[0]