گرگی خمیری
که چشمهای دردناک اکبیری دارد
در جستجوی بابایش
- که احتمالن
گرگ سبیل دار غمگین پیری بوده
چون من
که پیر غمگین بی سبیل گرگی هستم -
در حیاط خانه می گردد
- گشتن گرگ در حیاط خانه شوم است
و گرگ در حیاط خانه شوم است
بودن گرگ علامت است
احتمالن چیزی
ضربانی
در تو احساس کرده است
احتمالن
چیز دیگری بخواهد از تو
احتمالن بخواهد تو را
بگیرد از آتش
بگیرد از شانه
برف قرمز بروبد در جنگل با تو
تو را هم خمیر کند
برا نان بچه هاش
یا خمیر بچه هاش را
فرو کند در گلویت -
و در حیاط خانه گرگی است
و در حیاط خانه ی سرد بی در
گر گی است
[+] --------------------------------- 
[0]