می گوید از تو بی
نگاه می کند به چهره ی زارم
و می گوید از نه فقط تو
از جهان بیه
از جهان کلن
از جهان دون
- و دونه ی اشکی از چشم چپ اش می ریزد
چپ کلن عالی است
به قلب نزدیک است
ممه های بزرگتری دارد
و شیطان هم
دست چپ بوده -
و جهان
از تمام جهات توسعه می یابد
در تلاش اینکه من را
آلوده کند با بی
و من
که پاکبازی خفن و شفاف ام
عصا زنان
تق تق
می گریزم از دنیا
از سیمهای دائمن
انتشار یابنده اش
و درد های بی دلیل
ادامه یابنده
می گریزم از تمام لامپهاش
حباب هاش
از خودم حتی
سایه ی خودم حتی
روح ریده ی خودم حتی
حباب خالی شیشه
دور از دنیا
بسیار دور از دنیا
مثل پروانه ای ابله
که از چراغ ها
به سوی ماه باغ ها
گریخته
شعر می آید آنجا
و سینه ی چپ را
[+] --------------------------------- 
[0]