انگار
نتوانستن تلخی را
پشت خط
توی آب کشته اند در من
انگار
جنازه ای غمگین از
شکستن را
دفن کرده اند از من جایی
دیگر بر من
نه شط سراغم را می گیرد
و نه حتی باران می بارد
هزارها
نومزاد تازه سال انگار از من
وقتی نبوده ام شوهر کرده
انگار
مردان بسیاری در من
نشسته اند
بی صدا گریسته اند
بر گور فرمانده ای
یا گور مادری
یا
نشسته اند
تق تق
تق تق
هق
صدا کرده اند
و مادری براشان
از جهان دیگر برنگشته
جهان
پر از تهوع و هل و حلواست
[+] --------------------------------- 
[0]