بچه ها سیستم های کالیبره نشده ی هستی هستند. همیشه انتخاب هایشان شامل قساوت تلخ و عشق کوری است که بزرگتر ها قایم می کنند. بزرگتر ها می توانند واکنش هایشان را کنترل کنند. میلیون ها خط کد نوشته شده در ضمیر آدم بزرگ ها خواست های آنها را به واحه ی رویا می کشاند. جهان پر می شود از زن های بیست ساله ای که عاشق پولدارهای چل ساله اند و مردهایی که زن های چروک شان زیباترین زنان جهان اند. جهان جهان کبره بستن روح است و آدمهای دنیا چاره ای ندارند جز اینکه اسم این ملیون کد نوشته ی اضافی این کبره های درشت تعقلی را زیبایی بگذارند. خیلی فکر می کنم به رفتارهای خودم و تو و مدام سعی می کنم از این خیال جهان را خالی کنم که هر چه هر چه هر چه کرده ام با تو و هر چه کرده ای با من از قماش قساوت و حشر بوده باشد. فکر می کنم احمق بودن احمق احمق احمق احمق بودن حق آدم هاست و همان نقطه ی تلخی است که زیبایی را می ساز. سفت نگاش کنی شعر هم همینطوری است. شعر هم نتیجه ی حماقت است و کاش همین بماند همیشه...
[+] --------------------------------- 
[1]