Sir Nicholas
آرام بخواب عزیزم
تو مرده ای الان
و روحت
لای لوستر هاست
وقتی کسی بخندد
او هم می خندد
و صدای خنده ی وحشتناکش شنیدنی است
- تو خنده ی روحت را نمی شنوی
قالب تهی کرده ای از او
سالهاست
از تو تنها
جنازه ای خنده رو
و روحی خندان و هیز مانده است
- جنازه همیشه خندان است
با چشمهای باز و درشت
و دستهایی که هی از همه
برهنه می شود
آرام بخواب عزیزم
روحت الان دارد
لای پرده ها بازی می کند
لای دامنها
لای گندمها
و لای تمام چیزهای سخت
- تو ضجه ی روحت را نمی شنوی
روح هرگز
به جنازه اش بر نمی گردد
از وقتی مرده ای
تمام آتش ها
پر از فریادهای دور روح توست
روح تو تمامم جهان را میس کرده است
- مغازه های لباس فروشی
پر از ارواحند
هیچوقت مغازه ی لباس فروشی نرو
در هر پیچی
زنان خنده روی خوشحالی می بینی
که ارواح بی جنازه ای هستند
هیچ وقت
هیچ وقت
لباس فروشی نرو
هر وقت مردم را می بینم از لای پرده ها
که غذا می خورند
دست می دهند
بوس می کنند
حرف می زنند
می خواهم بروم یک جای دیگر
و هر چه دور می شوم
هنوز هم از دنیا
جدا نمی شوم
[+] --------------------------------- 
[0]