Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
سلام مامان جونم خوبی؟ این یه پست رو درباره ی ارتباط ادبیات و مفهوم اینجابرا تو دارم می نویسم. یه وختایی هست که تو مثلن ناراحتی عصبانی هستی یا خوشحالی مثل همه ی آدما مثل من. منتهی این مفهوم منظورم از مفهوم اون حال اون لحظه اته خیلی نباس اثر مستقیمی توی کارت داشته باشه. مثلن فرض کن تویه روزی ممکنه خیلی هم خوشحال باشی حالت خوب باشه دایی خسرو هم زنده باشه نشسته باشه روی پله ی زرد آشپزخونه مشغول جوک گفتن ولی قضا رو یه چیز ترش درست کنی. یا اینکه قرمه سبزیت ته بگیره. این معنیش این نیست که حالت بد بوده اون روز یا اینکه خوشحال نبودی این فقط معنیش اینه که دوست داشتی اون روز غذا شیرین باشه یا ترش. تو تو اون لحظه داری آشپزی می کنی غذا غذاست. یه روز تلخه یه روز شوره یه روز ترشه یه روز شیرینه. حالا ادبیات هم همینه خیلی به حال آدم ربط نداره سر آتیش سر می زنی بهش هم می زنی بهش نمک اضاف می کنی روغن زیاد می کنی سعی می کنی خوشمزه اش کنی ولی ترش شدنش یا تلخ شدنش ربطی به حال اونروزت نداره...

مثلن اگه یه روزی یه جا دیدی کسی نوشته

توی روزنامه های اتاق من
لای به لای ورق هایی که جمع می کنی
خوابیده ام
بین دال ها و کاف ها و عکسهای خانوادگیت
کنار گلدان سفالیت
گلهای مخملیت
 که دوست داشتی
و عین کلید
آویزان
هال خانه ات هستم

این معنیش الان دقیقن این نیست که اینطرف احساساتش دقیقن همینه. طرف داره ادبیات درست می کنه. مثل آش پختنه طرف سعی می کنه مثلن هی یادگار قدیمی به کار اضافه کنه چیزهایی که فقط خودش یادشه که کار خوشگل تر شه. یا اگر بنویسه

می نشینم روی کوه
غصه می خورم
 تا باد
گلبرگ گلبرگ
پوسته پوسته ام کند
بیاورد تا تو

شاعر ممکنه دقیقن هم زیاد حس دلتنگی عمیق نداشته باشه (خیلی وقتها دارم) ولی به هر دلیلی احساس کنه الان وقتشه یک کم زیر گاز رو زیاد کنه که کار قوام پیدا کنه یا مثلن اگه گفت

من که نیستم
کمد که نیست
شانه ات را کجا می گذاری؟

این ی تو می گذاری ممکنه ربطی به هیچ کس خاصی نداشته باشه ممکنه مال بیست نفر باشه مثل تو که سر عزای خسرو ساک و مرغ پلو درست کردی برا هزار نفر تو اون لحظه فکر چیز خاصی نکردی فقط احساس کردی باید خوشمزه باشه (که بودهنوز یادمه ریز خنده های عمه پریچهر اون وسط وقتی من سوپ و می زدم به مرغ پلو و هول هول می زدم تو رگ) می بینی؟ من الان تو پرانتز یک کمی چاشنی اضافه کردم به متن برای اینکه خوشمزه تر شه خیلیا هستن که دوس دارن با ادبیاتشون یه مفهومی رو برسونن من از این کارا بلد نیستم (راستش فکر می کنم به قدر کافی احساسات ندارم) من کلن می نویسیم چون قشنگه و همین.

از نوشته هام راجع به حالم قضاوت نکن



 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM