Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
ته كه نازنده چشمان سرمه سائي
ته كت زيبنده بالا دلربايي
ته كت مشكين دو گيسو در قفائي
بمو واجي كه سرگردان چرائي

همیشه از همان بچگی دلم برای باباطاهر می سوخت. یک کتابی داشتیم که باباطاهر را با یک لباس شلخته ای می کشید. با یک کاسه سبز پر از یک مایع قرمز و یک سه تار ظریف که داشت به سینه های یک دختری فکر می کرد که لبهای خیلی قلوه ای داشت. یا اینکه مرده بود و یک عده دختر فشن با کونهای خوشگل که درزش از زیر لباس توریشان پیدا بود سر مزارش آمده بودند. همیشه فکر کرده ام اگر باباطاهر همانی باشد که مردم در گوش هم گفته اند و شجریان خوانده آدم بدبختی نبوده. رویای قشنگ داشتن خیلی مهم است. خوشگل غمگین بودن و اینکه آدم انقدر رک و راست و مهربان باشد که همه از دیدنش گریه شان بگیرد. من همیشه از بچگی باباطاهر را دوست داشتم. یک چیزی آنور احترامات دیگر همیشه دوستش داشته ام. فکر می کنم اگر خدا بخواهد به یک شاعری یک کادو بدهد می گذارد یک چیز صورتی مثل این شعر بنویسد. از آنها که اشک را توی چشمهای مردم جمع می کند...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM