شمشیری به سینهی ساحل کشید تیز
و ساحل
از زخمهای انگشتهای صورتی رنگ او
 هلاک شد
و فردا مد
برای ساحل
"بَدَّلنا" "جُلودا" که غَیر آنچه درد کشیده
و پس فردا
خرچنگهای کوچکی
عقب عقب
ساحل دردناک را
قدم قدم
تراشیدند
و پس فردا
زخم قایقها
 زارپ زارپ زارپ
توی پهلوی ساحل نشست
و باز مد
"بَدَّلنا" "جُلودا" که غَیر آنچه درد کشیده
غروبها
ساحل بود
با چشمهای دردناک
با جهنمی 
که نرم
در دلش طلوع مینمود
 
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]