عاشقانه نوشتن
مثل جویبار بیخیالی ابله
که در میان سنگها
آرام 
خط نرم می اندازد
پاک کردن میز
 از گرد شیرینی
و توی آسمان بی ستاره
ماه فنجان گذاشتن
بی خیال و تنها و لرزان و مرتعش
به گوشه ی کاغذ رفتن
تلاش 
برای ریترن زدن
و دیدن تلخ اینکه دیگر
به کوکی خورده
رسیدن دوباره
ممکن نیست
عاشقانه نوشتن
گذشتن بی هدف
از میان تصاویر
از میان تورهای دامن
و مثل مردهای زن مرده
در دامنش گریستن
 
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]