هرولا
حسین شبها تشنه است
و بچه هاش
صبح ها
از او
 نیاگارا می خواهند
رفتن
مقصد دنیاست
جامه های سبز و خونین
توی صندوق های تلخ
تلنبار و آماده است
اهل بیت آواره
گریه می کنند
توی برفها
عروسی قاسم
حالاست
هیکلی ترین سوارها عباس
ویزا را
با لب و دندان آورده
حبیب
پیر و تیرخورده
 نگاهبان ستون مردهای خوابیده است
علی اکبر پاک
چاک خورده است
و از چادر
صدای های های
زینب می آید
"رودم
رودم
کجا رفتی رود؟
چرا میان برفها رفتی رود؟"
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]