و باد
باد ریش دار غمگین لعنتی
گیلاس های شکوفه را
کمیته می برد
و روی صندلی های بدرنگ و بیهوده می کارد
اگر چشمهام را بستم
باد
باد گیس دار لعنتی
استکانی می کارد از گل
روی حدقه هام
فراموش می کند
و ترک آغوش می کند من را
اگر
لباس ام را درآوردم باد
باد هیز لعنتی
تاچ تاچ
من را 
کاویده خواهد هر لحظه 
و اگر بمیرم باد
بوی جنازه را
خواهد دزدید
انگار خودش
 شاعر تنهای مرده 
بوده است
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]