آنوقت...
رسیدم خانه
با گیسهای بور
پلکهای بور
ریشهای بور
و هر چه سرم را شستم
رنگ زرد پاک نشد
سیاه نشد 
سمانه نشد
رفتم خانه
و زنهای پرنده 
 از شاخه ها ریخته بودند
فنچ ها
دور و
سکسی بودن
کودک و 
دست نیافتنی تر از من
و من 
مثل بچه ی بوری
با پستانکی
بسیار بسیار بسیار دور
عر می زدم
اتاق محقر "بی سالگیم" را
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]