ارگ بم
و گفته بود لحظه ی اول
به بزی که از شانه اش پریده
"می روم بز
مثل کوهها می روم بز
برو علفت را بخور
من
می روم بز"
و صحرا از صدای قدمهای سنگینش پر شد
حیوان زیبا و تنهایی است
فکر کرد کاش
وقتی خراب شدم
به قدر کافی از این بز
دورتر باشم
یک روزی 
یک کوهی
توی یک راهی می رفت 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]