من به خواب رفته ام
و از خوابی طولانی برخاسته ام
و در بهاری زمستانی
لاغر و سرد و یخ زده
ریشه کرده ام
و با اسبهای ندیده
whisper فراوان نموده ام
و راه رفته ام 
و راه رفته ام
و خسته تر بوده ام 
و روی سنگهای خیس
خوابیده ام
و آرام گفته ام
"آخیش"
این زندگانی من بود
این زندگانی من 
نخواهد بود
ای کاشکی
ای وای 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]