به تلخی گریستیم
کار دیگری نبود
کسی نگفت کیستیم
حرف دیگری نبود
کسی چه کار داشت
ما که بودیم و باز
مرد دیگری نبود
راه سخت بود
کار دیگری نبود
پس به راه و باز
پس
به راه و باز
پس
به راه
پایمان توان نداشت
خسته می شدیم
آفتاب شدید بود
گرم بود
تشنه می شدیم
راه دیگری نبود
پس به راه و باز
پس
به راه و باز
پس
به راه باز
طاق واز
توی صحرا فتاده ایم
سینه هایمان برهنه است
آه
راه دیگری نبود
گذشت باز
پس
به تلخی گریستیم 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]