مادر مقدسی در سن شصت سالگی یک پروانه دید و تصمیم گرفت برای یک بار هم که شده خوشحال باشد. پروانه از روی دشت پرید مادر دوان دشت شد پروانه از رودخانه گذشت مادر از رودخانه گذشت و از روی شاخه ای که پروانه پرید مادر روی شاخه افتاد بکارت شصت ساله مادر پاره شد و دردش آمد خیلی و گره خورد
و گریه کرد
 به پروانه فکر کرد
به پروانه فکر کرد
به پروانه فکر کرد
به پروانه فکر کرد
به پروانه فکر کرد
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]