و توی گوشی دکتر
صدای دویدن او بود
که چارپای و برهنه دویده بود
زین نداشت
آذین نداشت
و یالهاش
در ایام کار روی متون عمیق
وحشی و بلند بود
و دکتر توی دفترش نوشت
"مریض دو قلب داشت
یکی که دردناک و دونده بود
و یکی که هر چه قلب دونده دورتر...
به شکستن محتوم
نزدیکتر میشد"
پرستارهای شب
دنبال ملافه میگشتند
زنها همیشه سرنوشت را
بیشتر از مردهای ابله میفهمند
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]