دلتای کوچکی
با مزارع زرد
که کوهی از کلمات خاکآلود
بر شانه دارد
پرنده
به دانههای گندم تنبل
خیره گردیده 
جندهای 
که معنی ریش ناتراشیده میداند
دست نشسته میداند
و توی کتابخانهاش
انبان دکتر فلانها
و نحوههای به گا رفتن
و بیماری مقاربتی است
به رانهای لاغرش نگاه میکند
شاعر
هنوز کودکی نابینا ست
میداند که خستیده
نمیداند اما
تا کجاها دویده است
 
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]