داستان اینجور تمام میشود
تو میروی در سکوت
و من هم به سکوت میگریزم
بعد دنیا از صدای خرت خرت قلمهای دونده
و از شارش حرفهای نگفته
پرمیگردد 
-حرف نمیشود نهفته بماند یا
نگفته بماند
حرف باید
مثل آب باران 
جایی، گوشهای بریزد-
بعد صدای رفتن باد میآید
- رفتن گرگ احتمالن -
و صدای تقتق و هن
-صدای گوزنهای زخمی-
بعد
 تنهاترین گوزن دنیا
توی سردترین سوز دنیا 
فریاد میزند
- Feels like هوا عنش را درآورده -
بعد هیچ صدایی نمیآید
زیرا تبسم گرگهای سفید
- با قدمهای کوچک و
رانهای لاغر و
 لک کوچکی بر کون -
زیرا تبسم گرگهای سفید
چارهای جز خراشیدن ندارد
 
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]