شاید این جمعه بیاید ۱۵
.
شب
نور سبزی از خیابان میآمد
مرد چار زانویی
در هشت سوی من
نشسته ایستاده بود
- بله هشت
چار بعدی بوده آقا
صاحب زمان بوده آقا
طلایی
و سبز و
ساده
علاج مردم از غمها -
صدام کرد
گفت
در بعد چارم
زمان معنا ندارد
خوشحال باش
از ابتدای خلقت
سبز و سالم و دردناک من
همیشه آمدهام
ببین
نگاه کن
ببین ایناها
برهنه شد
آبی و دردناک
خون
در تمام رگهایش منجمد شده بود
 
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]