عربده جو گردیده
و وقت عربده
زلفهاش را
روی چشمهای مهربان آزردهاش ریخته
 با صدای مکدر پت
پروانههای اطرافش را 
هلاک میکند
هیولایی دریایی است
و درسکوت اقیانوس
از زخمی
که شاید دهان اوست
درد میکشد
یا
مرجانی از زبالههای دریا آزرده
یا تمساحی
با خون و استخوان در میان دندان
با پرندههای ناشناس مهربان در دهانش
فیلی است
و هر چه گفته ای را یادش میماند
بدون اینکه بخواهد زیباست
بدون اینکه باشی هم
زیباست
بدون اینکه بخواهد باشی هم
زیباست
آنچه را که آفریده ای
 
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]