la donna e mobile
و در لباسهای نرمش
دختری در میان ملافه خوابیده است
و گام و لرزش تنش
 غلت خندانی است
از این 
به آن سوی تختخواب خیابان
و در
 تختخواب شکسته
- کی شکسته؟
چرا شکسته؟
چه شد که شکست؟
با کجای منحوس هیکل کی؟ -
کتاب میخواند
با لرزش صبور پلکهای دقیق
و تن ظریف گرسنهاش را
در کنار موبایلهاش
می زند به شارژهای سوزنی
- بله
 سوراخش تنگ است 
البته
 تمام سوراخهایش تنگ است -
و در دستهای لاغرش
لای انگشتهاش
آدم را
مثل گوی درشت برفداری از شیشه
میگرداند
لمس میکند
و در کنار چیزهای طاقچه میگذارد
رد میشود 
بیخیال
از میان اتاقهاش
و اشیای ناتوان تاقچه با حسرت
نگاش
می کنند
نگاش
می کنند
 
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]