می شود برام داستان بنویسی؟
داستان گرگی را بنویس
که افتاده در چاله
و خودت چاله باش بعد
و دست و پا کشیدن گرگ را
روی دیواره های قلبت احساس کن
فکر کن
نفس زناان می آید بالا
تو را
از گلویت می گیرد
و رگهای نرم تو کنده می شوند
و می گوید
"فاک..."
و تلاپ ته حفره می افتد
می شود برام داستان بنویسی؟
محمد را بنویس
که دردی عمیق در دلش
گم شده در برهوت
و دیگر
رگ گردن ندارد 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]