و می چمد خرامان
اسکل
در میان گل ها و بوته ها
و می چمد خرامان
اسکل
مثل دست لطیف گل ها و بوته های کاشانی
که عصر ها
توی قالی می خرامند
مثل تسبیح زیبای دردناک مردی بختیاری
که در اصفهان کشته باشند
غلت می زند در میان اتاق ها اسکل
و دور می شود
ابله
از دستهای
 قطور و پینه دار
دور می شود رقصان
در حالتی رقصان
و با خودش
تمنای دست ساییدن را
در دستهای بچه های کوچه
تکرار می کند 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]