اولش رحم کن
من شاعری نادارم
توی شعرهای من
گاهی باد
گاهی دریا
کمی شن
و سنگریزه های سبز و تخته سنگهای صبور
فقط تنها
توی شعرهای من
پری های کوچکی مانده استت
که مثل تو
صبور و دانا و کم عقل و وحشی اند
و تو
مدام
به چیزهای جالب تر
تبدیل می شوی
شورت های تازه می خری
از دوستهای بیشمار روشنفکرت
 وید هدیه می گیری
کثافت
 من
ساحل غمگین پایان بیافته
چطور
قدمهای نازک
و شورت های صورتی رنگ ات را
afford کنم؟
چطور از این آسمان ابری
ستاره بیارم برات؟
خورشید
چه جور جور کنم برات در پاییز؟
رحم کن بر ساحل
دریا بیا
و رحم کن بر
کدورت ساحل هاش
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]