از آتش
 بترس پرنده ی گرسنه
از اژدهای بال دار نپر بترس
از حوض کوچک فواره های سیب
از آبشار طلا و مروارید
رخ می شوی در مردابش
غرق می شوی در غم
اژدهای مرد در
در سکوت و تنهایی
از آتش حضر کن پروانه
آتش
لبهای خیس ات. را بوس می کند
و در خودش می پیچد
خسته می شوی از نور
ولی دیگر
 سوخته
رفته ای
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]