تمارین (کاساندرا/خورشید/قلعه)
کاساندرای سرنوشت
آن سوی شیشه است
و ردیف نیزه دارهای بدجور اسب
پشت نرده ها صیحه می کشند
- عاقبت دنیا نابینایی است
عاقبت
 قلعه ی اسد
 خراب خواهد شد
ولی تو
تو
عاقبت تو
تابوت است
تو حتمن در میان مردهای زشت
پاره پاره خواهی شد
تو هیچ وقت معنی عشق را نمی فهمی
و تو 
تو را می گویم
عزیزم پسرم آیاس
تو را می گویم
عزیز دل دردمند و غمگین ام 
چیز تلخی
در اعقاب تلخ توست
در لهجه ات
تلخی و انیگما می بینم
به زودی از سمت روس ها
عقاب می آید
و با اتوبوس ها سرباز
به زودی دمشق آرزو می کند 
تمام این سی هزار سال
نبوده بوده باشد هرگز
کوه ها می رود پایین
ولی خورشید
از شرق
بالا نمی آید
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]