و باز حال گفتن سخن ندارد باد
کف بی موی دستی از حرف
و صورتی پر از
وان گیسوی ریخته
انگار
ردیف قطار فریادهای زنجیری
گیر کرده در مسلسل اش
و دیگر
شعر عاشقانه ای ندارد
برای چکاندن
در تو
می توانی سکوت کنی غمگین
و در پرده
فکر کنی عاشق ات نبوده هیچوقت
و طوفان گهی بوده
وزیده رفته است باد
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]