خطوط دیوانه
رهایم نمی کنند
نمی خواهم از عکس تو تر باشم
می خواهم از انبوه کاغذها راحت باشم
مثل دیگرها
چشمهام را ببندم
لبخند آرامی را
تقسیم کنم
و ماهی بگیرم از قزل آلا
قزل آلا
قزل آلا
اما
خطوط دیوانه رهایم نمی کنند
لم می دهند بیرون من
و ساحل
و من را
جدا می کنند از دریا
دریا
خیس
در سکوت خودش
پژمرده می شود
سرنوشت لبخند می زند
و شرارت مادر قحبه
از آنچه کرده با من
راضی است
ولم کنید
کناه دارم من
ولم هم نمی کنید؟ 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [1]