تن
گزیده در طنابهای پیچیده
و بوی کوچک یکسان
از تمام جاهایش
سنجاب کوچکی
که از هجوم غولهای درخت
به آسان می گریزد
با خنده های ریز کوچک پاهایش
و پروانه های معتاد کننده
توی چشمهای آبی سنجاقک
سنجاقک
سنجاقک
سنجاقکی که 
هر تا پریده
نفس را
بریده تا
من
شبها
نفس هایش
روزها
قدمهایش
 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]