و من
ملوان مغروق کشتی بودم
جنازه ام 
روی دوش دریا بود
چشم های باز
و خزه
تمام چیزهای لازم
برای آرامش در دریا
و کلی هم ماهی
یادم نمی آمد
پایین رفتن من
از کجا شروع شد
ولی یادم هست
حواسم بود
آن اول
سرم
روی شانه های دریا بود
و پایین رفتن
مهیب آرامی بود
آن پایین
دریا 
به جز عبور ماهیها
یک دانه موج هم
نداشت
خیلی پایین رفتم
خیلی 
خیلی
خیلی
خیلی
پایین رفتم 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]