پارسال
وقت مردنم
به فرشته های سیاه رنگ عجیبی برخوردم
که زیر بغلهاشان بوی بد می داد
و جای پایشان
داغ و آتش بود
و زنبورهای ضد گرمایی
دور کله هایشان
می گردید
حواسم نبود
پارسال
به حرفهایشان
زیاد توجه نکردم
زیاد خاطرم نماند
یک حرفهایی
درباره ی زندگیم
و تهدیدهایی چند
و درباره ی زیاد خوردن مشروب
حرف زدند
معنی حرفهایشان را نفهمیدم
اصلن
بی خیالشان شدم
و تا فکر کردم نکن
یکون شان قاطی شد 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]