هندوانه های در
مایه های دشتی
خواب آرامند
کسی حریر کشیده شان بر
روی پارچه آب پاشیده
تپ تپ
اینجا
تاریکی و تنهایی را
با سرما
"یک کسی بیاید
شعر غمگین بخواند
آوار کوچه باغی 
یا
"
"یک کسی بیاید
من
راستی
چیز جالبه"
کرک
مهتاب تابیده بود
پروانه می پرید
شب سیاه بود
که کراک
هندوانه های دشت راستی
توی خواب ترک بر می داشت 
    
  
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [1]