جواب نمی دهد این اکنون و خاطر را به سوی باز تشویق می کند و جویبارهای کلمه که می پرد از من پلک به آرزوهایی چو آب می رود از من این اکنون و می شوید مرا بدون ذره ای و قطره قطره در خود می گیرد مرا
1 comment:
Anonymous
said...
پس موفق شدي دواها رو بهش بدي؟ دارو رو بهش دادم اما نه اون دارو رو مشكلي داشتي؟ هي اون ديوار روبهرو ميبيني؟ رنگ روشام ميبيني؟ آره خب اون دوغاب منه؛ يعني دواي شما. ضرري براي ديوار نداره. باقيموندشو واسه اونيكي ديوار استفاده كن. چون ديوار فرار نميكنه. ولي گفتي حالاش كمي بهتره؟ نميدونم ------------
1 comment:
پس موفق شدي دواها رو بهش بدي؟
دارو رو بهش دادم اما نه اون دارو رو
مشكلي داشتي؟
هي اون ديوار روبهرو ميبيني؟ رنگ روشام ميبيني؟
آره
خب اون دوغاب منه؛ يعني دواي شما.
ضرري براي ديوار نداره. باقيموندشو واسه اونيكي ديوار استفاده كن. چون ديوار فرار نميكنه. ولي گفتي حالاش كمي بهتره؟
نميدونم
------------
براي خنده بود
اين نوشته ت خيلي قشنكه
Post a Comment