Pages

10/14/2008

مرا به اسم اولم صدا کرد
پنجره ها را گشود
و گفت
به درک
لخت باشم لااقل کمی
بعد هم سرما خورد
من باد پشت پنجره بودم
رفتم تا ته تنش
با اشکها و اینها
وضو گرفتم
نماز که خواند
چادرش شده بودم

No comments:

Post a Comment